کد مطلب:314448 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

پیرمرد را با حالی بسیار نالان و رنجور مشاهده نمودم
جناب مستطاب سلالة السادات آقای سید محمد جدا كه یكی از سادات شریف و از شخصیات بزرگوار قم می باشد طی نامه ای به انتشارات مكتب الحسین علیه السلام دو كرامت ارسال داشته اند:

بسم الله الرحمن الرحیم

محافل و مجالس سیدالشهدا علیه السلام دارای فیوضات معنوی فراوانی است كه به صورت محسوس و نامحسوس وجود دارد واین افراد هستند كه بر حسب تكامل روحی و ارادت و یقینی كه دارند برداشت معنوی می كنند و غالبا برای ارادتمندان حالات و مسائلی ایجاد می شود تا هرچه بیشتر و بهتر در این آستان پرفیض خالصانه ادای وظیفه كنند.

سال 1379 شمسی در ایام ولادت با سعادت قطب عالم امكان حضرت صاحب الزمان علیه السلام سعادتی نصیب حقیر شد كه توانستم در جوار تربت با صفای حضرت سیدالشهداء علیه السلام و حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام با خیل مشتاقان كوی ولایت كه در نمای خیابان ها و كوچه های كربلا با حالتی عارفانه و عاشقانه حلقه ی محبت زده بودند، سر بر آستان حسینی نهم.

قبل از غروب روز قبل ولادت، وارد كربلا شدیم و با عجله و شتاب وسایل را در هتل محل اقامت گذاشته، به طرف حرم پرچمدار صحرای كربلا حركت كردیم تا با زیارت اسوه ی حق و حقیقت و جانباز راه ولایت و امامت، اذن زیارت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را دریافت كنیم.

حادثه ای به وجود آمد كه برای ما درس بود؛ عده ای از كودكان به سوی ما آمدند و تقاضای پول نمودند، تقدیم كردیم، مجددا چند نفر دیگر آمدند. راهنمای ما كه سنی مذهب بود به بچه ها تندی كرد و بعد پیرمردی كه همسفر ما بود به طرف كودكان رفته و با خشم آنها را دور نمود.

این اتفاق دقیقا مقابل حرم حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام روی داد.

جمعی از همراهیان ما از جمله همان پیرمرد، به سوی حرم حسینی رفتند كه



[ صفحه 394]



بعد از زیارت به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بیایند، و ما هم به حرم حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام رفتیم.

صبح روز بعد وقتی داخل اتوبوس شدیم كه به زیارت دو طفلان حضرت مسلم علیه السلام برویم، پیرمرد را با حالی بسیار نالان و رنجور مشاهده نمودم، كه می گفت: از دیشب حالم بد شده و نتوانستم به زیارت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بروم.

حالم منقلب شد و به او گفتم: شما دیشب به بچه های بیچاره، آن هم در كنار تربت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام تندی كردی، به طور حتم آن بزرگوار از تو ناراحت شده و نظر به این كه دوستت دارد فورا در تو اثر نموده، و الا مانند همان مأمور سنی مذهب به طور كل متوجه نمی شدی.

پیرمرد بسیار ناراحت و منقلب شد و گفت: من سال ها آرزوی زیارت داشتم و همیشه می گفتم اگر كربلا بودم به یاری آن حضرت می رفتم چرا این جا اشتباه كردم و شروع به عذرخواهی از آن بزرگوار را نمود. به طرفة العین حالش تغییر كرد و كاملا بهبودی حاصل نمود.

لذا باید متوجه باشیم آن بزرگواران به تمام امور اشراف دارند و كوچكترین افعال و اعمال ما را می نگرند، پس بكوشیم به گونه ای باشیم كه موجب ناراحتی آن عزیزان نشویم، ان شاءالله خداوند ما را لحظه ای از اهل بیت اطهار علیهم السلام در ظاهر و باطن جدا نفرماید.